ای نمودار آفتاب بلند | گشته ایمن چو آسان ز گزند | |
صورت فتح و قبهی ظفری | اینچنین دلگشای دشمن بند | |
ساحتت آب قندهار ببرد | صنعتت بیخ نوبهار بکند | |
سقف تو با سپهر همسایه | صحن تو با بهشت خویشاوند | |
آسمانی که نیستت همتا | یا بهشتی که نیستت مانند | |
از تو آباد باد و فرخ باد | آنکه بنیاد فرخ تو فکند | |
مجد دین بوالحسن هست عقیم | مادر عالم از چو او فرزند | |
آنکه دستش به دادن روزی | آمد اندر زمانه روزی مند | |
تا ز تاریخها شود معلوم | کز فلان چند شد ز بهمان چند | |
عدد سالهای عمرش باد | همچو تاریخ پانصد و چل و اند |
□
به خدایی که دست قدرت او | ناوک مجری قدر فکند | |
دست قهرش مگر ز وعد و وعید | جوز در مغز معصیت شکند | |
کز ملافات مردک جاهل | بیخ شادی ز جان و دل بکند |