صاحبا دین و ملک بیتو مباد
|
|
کز جهان کار این و آن دارند
|
زانکه این دو ودیعتند که خلق
|
|
از خدای و خدایگان دارند
|
ملک و دین را زمان زمان تو باد
|
|
کاب و رونق درین زمان دارند
|
تویی آنکس که ذکر مدت تست
|
|
تا که گویندگان زبان دارند
|
عالمی دئر پناه نعمت تو
|
|
شکر شکر در دهان دارند
|
امتی در وفای خدمت تو
|
|
کمر عهد بر میان دارند
|
دامن عرصهایست جاه ترا
|
|
این که این چار قهرمان دارند
|
گوشهی طارمی است قدر ترا
|
|
این که این هفت پاسبان دارند
|
دوستان از تواتر کرمت
|
|
خانه چون راه کهکشان دارند
|
دشمنان از تراکم سخطت
|
|
فتنه در مغز استخوان دارند
|
ضبط عالم به تیغ و کلک کنند
|
|
که اثرهای بی کران دارند
|
کلک فرزانگان کارگزار
|
|
تیغ ترکان کاردان دارند
|
زین کروه آنکه اهل انعامند
|
|
همه از نعمت تو جان دارند
|
زان گروه آنکه اهل اقطاعند
|
|
همه از دست تو جهان دارند
|
جود میگفت با کرم روزی
|
|
که کسانی که این مکان دارند
|
گر جهانداری به شرط کنند
|
|
چه نکوتر که بر چه سان دارند
|
کرم از سوی تو اشارت کرد
|
|
که کریمان جهان چنان دارند
|
کیسه پرداز بحر و کان کف تست
|
|
که بدو خرج جاودان دارند
|
طاعت آموز انس و جان در تست
|
|
کش همه سر بر آستان دارند
|
همه در مهر خازنت بادا
|
|
هرچ اضافت به بحر و کان دارند
|
همه با داغ طاعتت بادند
|
|
هرکه نسبت به انس و جان دارند
|
پای بر خاک هر زمین که نهی
|
|
منتی تا بر آسمان دارند
|