تو مرا گر پیادهام منکوه | که مرا از پیادگی گله نیست | |
جنبش آسمان به نفس خودست | پایبند طویله و گله نیست | |
در سواری تو لاف فخر مزن | که ترا جای لاف و مشغله نیست | |
تو چو کوهی و در مفاصل کوه | حرکت جز به سعی زلزله نیست |
□
نیست یک تن در همه روی زمین | کو به نوعی از جهان فرسوده نیست | |
نیست بیغصه به گیتی هیچ کار | در زمانه هیچ شخص آسوده نیست | |
رنده میباید چنانک آید ز پیش | کار گیتی بر کسی پیموده نیست |