ای به دندان دولت آمده خوش
|
|
درد دندانت هیچ بهتر هست
|
دارد از غصه آسمان دندان
|
|
بر که بر نفس همتت پیوست
|
زانکه هرگز به هیچ دندان مزد
|
|
بر سر خوان آسمان ننشست
|
تیز دندانی حرارت می
|
|
درد دندانت چون به خیره بخست
|
باز بنمود آسمان دندان
|
|
تا الم باز پس کشیدی دست
|
سر دندان سپید کرد قضا
|
|
گفتش ای جور خوی عشوهپرست
|
آب دندان حریفی آوردی
|
|
کوش تا رایگان توانی جست
|
از چنین صید برمکش دندان
|
|
مرغ چربست و آشیانی پست
|
من نگویم که جامه در دندان
|
|
زانتقامش به جان بخواهی رست
|
خیز و دندانکنان به خدمت شو
|
|
آسمان دیرتر میان دربست
|
گفت هم عشوه پشت دست بزد
|
|
دو سه دندان آسمان بشکست
|