در مدح منصور عامر

هر جمال و شرف که دارد ملک از جمال و جلال اشرافست
خواجه منصور عامر آنکه کفش از عطا یادگار اسلافست
دخل مدحش ز شرق تا غربست خرج جودش ز قاف تا قافست
رسمش اندر زمانه تصنیف است واندرو از بزرگی انصافست
ای هنرمند مهتری که خرد با هنرهای تو ز اجلافست
شکر شکر تو در افواهست سمر رسم تو در اطرافست
تیر در حضرت تو مستوفی زهره در مجلس تو دفافست
گرچه از غایت فصاحت و ذهن همه دیوان شعرم اوصافست
وصف احسان تو چو من نکند هرکه اندر زمانه وصافست
نیستی مسرف و ز غایت جود خلق را در تو ظن اسرافست
بده ای خواجه کز پی بذلت خاک بزاز و کوه صرافست
تا اثیر از هوا لطیف‌ترست تا هوا چون اثیر شفافست
باد صافی‌تر از هوای اثیر دلت از غم که از حسد صافست