بوالحسن ای کسی که در احسان | وعده از رغبت تو مایوسست | |
دل و دستت که شاد باد و قوی | بحر معقول کان محسوسست | |
نکبتت عام نکبتی است کزو | شرع منکوب و ملک منکوسست | |
داغ آسیب دور تو دارد | هر اساس ستم که مدروسست | |
دوش آز از نیاز میپرسید | که کنون دور دهر معکوسست | |
گفت نی گفتش آخر از چه سبب | طالع مکرمات منحوسست | |
مکرمت بانگ برگرفت از حبس | که کریم زمانه محبوسست |