به خدایی که در پرستش خویش | آسمان را رکوع فرمودست | |
دست حکمش به کیلهی خورشید | خرمن روزگار پیمودست | |
که ز چشمم به عشق خدمت تو | جان به عرض سرشک پالودست | |
این سخن را عزیز دار که دوش | چرخ با من در این سخن بودست |
به خدایی که در پرستش خویش | آسمان را رکوع فرمودست | |
دست حکمش به کیلهی خورشید | خرمن روزگار پیمودست | |
که ز چشمم به عشق خدمت تو | جان به عرض سرشک پالودست | |
این سخن را عزیز دار که دوش | چرخ با من در این سخن بودست |