ای خصم تو پست و قدر والا | وی عقل تو پیر و بخت برنا | |
ای کرده به خدمت همایونت | هفت اختر و نه فلک تولا | |
ای پار گشاده بند امسال | و امروز بدیده نقش فردا | |
هم دست تو دستگاه روزی | هم پای تو پایگاه بالا | |
رای تو که کسوت کواکب | بر چرخ کنند ازو مطرا | |
ملک چو بنات را کشیدست | در سلک نظام چون ثریا | |
آنی که گر آسمان کند دست | با کین تو در کمر چو اعدا | |
بگشاید روز انتقامت | بند کمر از میان جوزا | |
من بنده به عادتی که رفتست | رفتم به در سرای والا | |
گفتند که تو خبر نداری | کان کوه وقار شد به صحرا | |
ای ذره به باغ رفت خورشید | وی قطره به کوشک رفت دریا | |
اینک به درم نشسته حیران | با رشک نهان و اشک پیدا | |
برخوانم راحلون اگر نیست | امید به مرحبا و اهلا |