در تعریف علم و شان آن

دیده‌ی جان بوعلی سینا بود از نور معرفت بینا
سایه‌ی آفتاب حکمت او یافت از مشرق و لوشینا
جان موسی صفات او روشن به تجلی و شخص او سینا
ای سفیه فقیه‌نام تو کی باز دانی زمرد از مینا
در تک چاه جهل چون مانی مسکنت روح قدس مسکینا

انوری چون خدای راه نمود مصطفی را به نور لوشینا
برد قدرش به دولت فرقان پای بر فرق گنبد مینا
نور عرشش به عرش سایه فکند چون تجلی به سینه‌ی سینا
مسکن روح قدس شد دل او نی دل تنگ بوعلی سینا
سخن از شرع دین احمد گو بی‌دلا ابلها و بی‌دنیا
چشم در شرع مصطفی بگشا گر نه‌ای تو به عقل نابینا