ای باد خاک مرکب گردون شتاب تو
|
|
آتش بخار چشمهی تیغ چو آب تو
|
گردون کجاست بر در قدر بلند تو
|
|
خورشید کیست پرتو رای صواب تو
|
از آسمان که نام و لقب را نزول زوست
|
|
پیروز شاه عالم عادل خطاب تو
|
ایام در مواکب قلب سپاه تست
|
|
و اسلام در حمایت عالی جناب تو
|
در کشتزار روزی برگی نگشت سبز
|
|
الا به اهتمام کف چون سحاب تو
|
خود ابر جوده نایژه بر خلق کی گشاد
|
|
تا دست تو نگفت منم فتح باب تو
|
در حزم بادرنگی و در عزم با شتاب
|
|
عالم گرفته گیر درنگ و شتاب تو
|
گردو ز خست شهلهی نوک سنان تست
|
|
ور کوثر است جرعهی جام شراب تو
|
گیتی ز خشم تو به رضای تو درگریخت
|
|
آری پناه رحمت تست از عذاب تو
|
آنجا که از زبان سنان در سخن شوی
|
|
در عرصهی جهان ندهد کس جواب تو
|
بیداری است با تو چنان در مقام حزم
|
|
کانجا به خواب هم نتوان دید خواب تو
|
چون صبح چاک سینه درآید به معرکه
|
|
دشمن ز عکس خنجر چون آفتاب تو
|
تاب تو صدهزار سلاطین نداشتند
|
|
قیصر چگونه دارد و فغفور تاب تو
|
زودا که آسمان ممالک تهی کند
|
|
از دیو فتنه بیلک همچون شهاب تو
|
ای دولت جوان تو مالک رقاب خلق
|
|
پاینده باد دولت مالک رقاب تو
|