در مدح امیر نصیرالدین تاج‌الملوک ابوالفوارس

گوشه‌ای از جهان بدو بگذاشت گوشه‌ی تخت شهریار گرفت
تا به پایش زمانه خار سپرد تا به دستش زمانه مار گرفت
روز هیجا که از طراده‌ی لعل موکبت شکل لاله‌زار گرفت
کارزار از هزاهز سپهت صورت قهر کردگار گرفت
از نهیب تو شیر گردون را آب ناخورده پیشیار گرفت
فتنه را زارزوی خواب امان هوس کوک و کوکنار گرفت
ای به خواری فتاده هر خصمی کاثر خصمی تو خوار گرفت
خصم اگر غره شد به مستی ملک چون دماغش ز می بخار گرفت
پای در دامن امل بنداشت دامن ملک پایدار گرفت
ملک در خواب غفلتش بگذاشت ملکی چون تو هوشیار گرفت
خیز و رای صبوح دولت کن هین که خصمانت را خمار گرفت
تا در امثال مردمان گویند دی چو بگذشت حکم پار گرفت
روزگار تو باد در ملکی که نه گیتی نه روزگار گرفت