کز ورای بیخ گردون ده یکی زان خاصیت | مشتری را در صد و سی گز عمامه معلمست | |
تا که از دوران دایم و زخم سقف فلک | با چراغ صبح اشهب دود شام ادهمست | |
آتش جود ترا کز دود منت فارغست | آن سعادت باد هیزمکش که بیرون زین خمست | |
مینیارم گفت خرم باد عیدت، گو چرا | زانکه خود عید دو گیتی از وجودت خرمست | |
رایت عز تو بر بام بقا تا در گذر | طرهی شب نیزهی فوج زمان را پر چمست |