تیر ستم فلک خدنگست
|
|
شهد شره جهان شرنگست
|
گردون نخورد غمت که شوخست
|
|
گیتی نخرد دمت که شنگست
|
بر کشتی عمر تکیه کم کن
|
|
کاین نیل نشیمن نهنگست
|
در کوی هنر مباش کان کوی
|
|
اقطاع قدیم شالهنگست
|
منصب مطلب که هرکجا هست
|
|
هر خرواری همین دو تنگست
|
با جهل پناه کاندرین باغ
|
|
بر بید همیشه بادرنگست
|
بر گردن اختیار احرار
|
|
اکنون نه ردیست پالهنگست
|
در پنجهی موش خانهی من
|
|
زینست که ناخن پلنگست
|
تا چهرهی آرزو نبینم
|
|
بر آینهی امید زنگست
|
بویی نبرم همی ز شادی
|
|
باز این چه گلیم و آن چه رنگست
|
زیر قدمم همیشه گویی
|
|
کز زلزله خاک بیدرنگست
|
با من که زمین به آشتی نیست
|
|
زینست که آسمان به جنگست
|
من روبه و پوستین به گازر
|
|
وین گرسنه شرزه تیز چنگست
|
تا تیره شده است آبم از سر
|
|
اشکم به خلاف آن چو زنگست
|
پنهانگریم ز مردم چشم
|
|
زیرا که جهان نام و ننگست
|
گویند ز سنگ و هنگ دوری
|
|
دانی که نه جای سنگ و هنگست
|
در حنجرم از خروش مستور
|
|
صد نغمهی زیر نای و چنگست
|
ای صدر جهان مپرس کز چرخ
|
|
در موزهی بخت من چه سنگست
|
با دست شکسته پای جهدم
|
|
در جستن ناگزیر لنگست
|
دریاب مرا و زود دریاب
|
|
کین دست شکسته نیک تنگست
|
در زین مراد باد رخشت
|
|
تا رخش سپهر بسته تنگست
|