در مدح دستور معظم ناصرالدین طاهربن المظفر گوید

ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست کلکی که فلک قدرت و سیاره مسیرست
کلکیست که در نظم جهان خاصه ممالک تا عدل و ستم هست بشیرست و نذیرست
کلکی که بخواند به صریر آنچه نویسد وین سهل‌ترین معجز آن کلک و صریرست
منسوج لعابش چه نسیجست کزو ملک یکسر همه بر صورت فردوس و سعیرست
اقوال خرد بشنود و راز ببیند زین روی یقین شد که سمیعست و بصیرست
در رجم شیاطین ممالک چو شهابیست کاندر سر او مایه‌ی صد چرخ اثیرست
اشک حدثان هیات او شاخ بقم کرد هرچند به رخ زردتر از برگ زریرست
بازیست که صیدش همه مرغان دماغند شاخیست که بارش همه مضمون ضمیرست
چون موج ستم اوج کند کشتی نوحست چون گرد بلا نشو کند ابر مطیرست
ابریست کزو کشت امل تازه و سبزست تیریست کزوکار جهان راست چو تیرست
نی نی چو به حق درنگری شاخ نباتیست بس پیر و چو اطفال هنوزش غم شیرست
این مرتبه زان یافت که در نظم ممالک جایش سر انگشت گهربار وزیرست
دستور خداوند خراسان که خراسان در نسبت یکروزه ایادیش حقیرست
آن صدر و جلال وزرا کز وزرا هست چونان که ز انجم مثلا بدر منیرست
هم طاعت او حرز وضیع است و شریفست هم خدمت او حصن صغیرست و کبیرست
با ابر کفش حامله‌ی ابر عقیمست با بحر دلش واسطه‌ی بحر غدیرست
جاهش نه به اندازه‌ی بالا و نشیب است جودش نه به معیار قلیل است و کثیرست
عفوش ز پی عذر شود عذر نیوشان حلمش به گه عفو چنان عذرپذیرست
قهرش به دم خصم شود معرکه‌جویان عزمش به گه قهر چنان گمشده گیرست
کو خواجه کمالی که همی لاف علی زد باری عمری کو به هنر صد چو مجیرست