ای روی تو آیت نکویی | حسن تو کمال خوبرویی | |
راتب شده عالم کهن را | هردم ز تو فتنهای به نویی | |
معروف لبت به تنگباری | چونان که دلت به تنگخویی | |
بردی دل و در کمین جانی | یارب تو از این همه چه جویی | |
گویی شب وصل با تو گویم | الحق تو کنی خود آنچه گویی | |
در کوی غمت به جان رسیدم | گفتم تو کجا و در چه کویی | |
گفتا بدو روزه غیبت آخر | تا چند ز یک سخن که گویی | |
من هم به جوار زلف آنم | کز عشوه تو در جوال اویی |