ای همه دلبری و زیبایی

ای همه دلبری و زیبایی بر دلم هیچ می‌نبخشایی
دل مسکین فدای رنج تو باد شاید اندی که تو برآسایی
ای سرم را ز دیده لایق‌تر خونم از دیده چند پالایی
کارم از دست چرخ پرگرهست چرخ را دستبرد ننمایی
گر بخواهی به حکم یک فرمان گره هفت چرخ بگشایی
دل به تو دادم و دهم جان نیز انوری را دگر چه فرمایی