از من ای جان روی پنهان میکنی | تا جهان بر من چو زندان میکنی | |
آشکارا گشت رازم تا ز من | خندهی دزدیده پنهان میکنی | |
خون دلهای عزیزان ریختن | گرچه دشوارست آسان میکنی | |
زهره کی دارد به کردن هیچکس | آنچه تو از مکر و دستان میکنی | |
هرچه ممکن گردد از جور و جفا | با دل مسکین من آن میکنی |