ای ایزد از لطافت محضت بیافریده
|
|
واندر کنار رحمت و لطفت بپروریده
|
لعلت به خنده توبهی کروبیان شکسته
|
|
جزعت به غمزه پردهی روحانیان دریده
|
بر گلبن اهل چو تو یک شاخ ناشکفته
|
|
در بیشهی ازل چو تو یک مرغ ناپریده
|
مشاطگان عالم علوی ز رشک خطت
|
|
حوران خلد را به هوس نیل برکشیده
|
ای سایهی کمال تو بر شش جهت فتاده
|
|
واوازهی جمال تو در نه فلک شنیده
|
ای از خیال روی تو اندر خیال هرکس
|
|
ماه دگر برآمده صبحی دگر دمیده
|
در آرزوی سایهی قد تو هر سحرگه
|
|
فریاد خاک کوی تو بر آسمان رسیده
|
ما را به رایگان بخر از ما و داغ برنه
|
|
ای درد و داغ عشق ترا ما به جان خریده
|