ای برده دل من و جفا کرده | بافرقت خویشم آشنا کرده | |
آخر به جفا مرا بیازردی | در اول دوستی وفا کرده | |
روی از تو بتا چگونه گردانم | پشت از غم عشق تو دو تا کرده | |
هر روز مرا هزار بد گویی | من بر تو هزار شب دعا کرده | |
ای رنج فراق روی و موی تو | جان ودل من ز من جدا کرده | |
وانگه من مستمند بیدل را | در محنت عاشقی رها کرده |