درمان دل خود از که جویم | افسانهی خویش با که گویم | |
تخمی که نروید آن چه کارم | چیزی که نیابم آن چه جویم | |
آورد فراق زردرویی | دور از رخت ای صنم به رویم | |
ای یوسف عصر بیرخ تو | بیتالاحزان شدست کویم | |
اندر ره حرص با دو همراه | چون بیم و امید چند پویم | |
من تشنه بر آن لبم وگر چند | بر چهره همی رود دو جویم | |
بیسنگ شدم ز فرقت آری | وقتست اگرنه سنگ و رویم |