چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم
|
|
غمی با تو فرو گویم دمی با تو برآسایم
|
ندارم جای آن لیکن چو تو با من سخن گویی
|
|
من بیچاره پندارم که از جایی همی آیم
|
مرا گویی کزین آخر چه میجویی چه میجویم
|
|
کمر تا از توبربندم فقع تا از تو بگشایم
|
غمی دارم اگر خواهی بگویم با تو ورنه نه
|
|
بدارم دست از این معنی همان دستی همی خایم
|
به جان گر بوسهای خواهم بده چون دل گرو داری
|
|
مترس ارچه تهیدستم ولیکن پای برجایم
|
اگر دستی نهم بر تو نهادم دست بر ملکی
|
|
وگرنه بیتو تنگ آید همه آفاق در پایم
|
فراقت هر زمان گوید که بگریز انوری رستی
|
|
اگر می راستی خواهی چو هندو نیست پروایم
|