کار جهان نگر که جفای که می‌کشم

کار جهان نگر که جفای که می‌کشم دل را به پیش عهد وفای که می‌کشم
این نعره‌های گرم ز عشق که می‌زنم این آه‌های سرد برای که می‌کشم
بهر رضای دوست ز دشمن جفا کشند چون دوست نیست بهر رضای که می‌کشم
دل در هوای او ز جهانی کرانه کرد آخر نگویدم که هوای که می‌کشم
ای روزگار عافیت آخر کجا شدی باری بیا ببین که برای که می‌کشم
شهریست انوری و شب و روز این غزل کار جهان نگر که جفای که می‌کشم