پای بر جای نیست همنفسم | چه کنم اوست دستگیر و کسم | |
در پی گرد کاروان غمش | از رسیلان نالهی جرسم | |
بر سر کوی او شبی گذرم | که حمایت کند سگ و عسسم | |
محرم پستهی لبت نشدم | تا نگفتم طفیلی و مگسم | |
گفتمش دل وصال میطلبد | راستی من هم اندرین هوسم | |
گفت با دل بگو که حالی نیست | ماحضر جز به هجر دست رسم | |
دل مرا گفت هم به از هیچت | رایگان هجر یافتم نه بسم | |
گویدم انوری در این پیوند | پای در پیش و پای بازپسم | |
گویم اینک از اینت میگویم | پای بر جای نیست همنفسم |