زلفش اندر جور تلقین میکند | رخ پیاده حسن فرزین میکند | |
در رکابش حسن خواهد رفت اگر | اسب حسن این است کو زین میکند | |
بر کمالش خط نقصان میکشد | هرکه اندر حسن تحسین میکند | |
با رخ و دندانش روز و شب فلک | پوستین ماه و پروین میکند | |
بر سر بازار عشقش در طواف | دل کنون دلالی دین میکند | |
با چنین تمکین نباشد کار خرد | گر فلک را هیچ تمکین میکند | |
هرچه دستش در تواند شد ز جور | بر من مهجور مسکین میکند | |
عیش تلخ من کند معلوم خلق | گرچه بازیهای شیرین میکند | |
با که خواهد کرد از گیتی وفا | کز جفا با انوری این میکند |