در همه آفاق دلداری نماند | در همه روی زمین یاری نماند | |
گل نماند اندر همه گلزار عشق | راستی باید نه گل خاری نماند | |
عقل با دل گفت کاندر باغ عشق | گرچه بر شاخ وفا باری نماند | |
یادگاری هم نماند آخر از آن | دل به بادی سرد گفت آری نماند | |
در جهان یک آشنا نگذاشت چرخ | چرخ را گویی جز این کاری نماند | |
گویی آخر این همه بیگانهاند | این ندانم آشنا یاری نماند | |
عشق را گفتم که صبرم اندکیست | گفت اینت بس که بسیاری نماند | |
انوری با خویشتن میساز ازآنک | در دیار یار دیاری نماند |