رخ خوبت خدای میداند | که اگر در جهان به کس ماند | |
ماه را بر بساط خوبی تو | عقل بر هیچ گوشه ننشاند | |
شعلهی آفتاب را بکشد | حسنت ار آستین برافشاند | |
در جهان برنیاید آب به آب | عشقت ار آب بر جهان راند | |
گفتمت جان به بوسهای بستان | گفتی ار خصم بوسه بستاند | |
بستدی جان و بوسه میندهی | این حدیثت بدان نمیماند | |
چون مزاج دلم همی دانی | که نداند شکیب و نتواند | |
با خیالت بگو نخواهم داد | تا به گوش دلم فرو خواند | |
انوری بر بساط گیتی کیست | که نه ناباخته همی ماند |