بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست | بازگشتم عاجز اندر کار او تدبیر چیست | |
باز خون عقل و جانم ریخت اندر عشق او | دیدهی شوخکش خونخوار او تدبیر چیست | |
باز بار دیگرم در زیر بار غم کشید | آرزوی لعل شکربار او تدبیر چیست | |
پیش از این عمری به باد عشق او بر دادهام | بازگشتم عاشق دیدار او تدبیر چیست | |
در میان محنت بسیار گشتم ناپدید | از غم و اندیشهی بسیار او تدبیر چیست | |
شیوهی عهدش دگر با انوری بخرند باز | خویشتن بفروخت در بازار او تدبیر چیست |