ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب
|
|
وز شب تپانچهها زده بر روی آفتاب
|
بر سیم ساده بیخته از مشک سودهگرد
|
|
بر برگ لاله ریخته از قیر ناب آب
|
خط تو بر خد تو چو بر شیر پای مور
|
|
زلف تو بر رخ تو چو بر می پر غراب
|
دارم ز آب و آتش یاقوت و جزع تو
|
|
در آب دیده غرق و بر آتش جگر کباب
|
در تاب و بند زلف دلاویز جان کشت
|
|
جان در هزار بند و دل اندر هزار تاب
|
گه دست عشق جامهی صبرم کند قبا
|
|
گه آب چشم خانهی رازم کند خراب
|
چون چشمت از جفا مژه بر هم نمیزند
|
|
چشمم به خون دل مژه تا کی کند خضاب
|
هم با خیال تو گلهای کردمی ز تو
|
|
بر چشم من اگر نشدی بسته راه خواب
|
ای روز و شب چو دهر در آزار انوری
|
|
ترسم که دهر باز دهد زودت این جواب
|