آواز دهد چو در روانی
|
|
لبیک زنان دود معانی
|
از جنبش نظم گرم رفتار
|
|
دلالهی فکر مانده بی کار
|
گر از تک و پوی آب و نانم
|
|
بودی قدری خلاص جانم
|
روشن گشتی که از چنین در
|
|
آفاق چگونه کردمی پر
|
با این همه هر که بیند این گنج
|
|
معلوم کند حد سخن سنج
|
از شکر خدای خوش کنم کام
|
|
کاغاز صحیفه شد به انجام
|
نامش که زغیب شد مسجل
|
|
«مجنون لیلی» به عکس اول
|
تاریخ ز هجرت آنچه بگذشت
|
|
سالش نودست و شش صد و هشت
|
امید که هر خرد پناهی
|
|
از چشم رضا کند نگاهی
|
زانکس که نگه کند به تمکین
|
|
انصاف طلب کنم، نه تحسین
|
یارب چو من سیاه نامه
|
|
کاراستم این ورق به خامه
|
هر چند بد آمد این شمارم
|
|
چشم از تو، بجز بهی ندارم
|
شعر، ار چه صلاح کار دین نیست
|
|
بر وی، ز شریعت آفرین نیست
|
این نامه، سزای آفرین باد!
|
|
انشاء الله که همچنین باد!
|