زان نکته که زد به جانش آذر
|
|
بگشاد جریده پیش مادر
|
کای درد من اندهی نهانت
|
|
واندیشهی من خراش جانت
|
زین غم که برای من کشیدی،
|
|
آزرده شدی و رنج دیدی
|
ناچار، چو خونم از تن تست
|
|
بار دل من به گردن تست
|
رنجی که نهند بر نهادم
|
|
لابد تو کشی، که از تو زادم
|
تیمار مرا که پی فشردی
|
|
زحمت ز قیاس بیش بردی
|
وقتست کنون که خیزم از پیش
|
|
زایل کنم از تو زحمت خویش
|
عذرت به کدام رای خواهم؟
|
|
مزدت مگر از خدای خواهم
|
چشمت پس ازین نمیمبیناد
|
|
بعد از غم من غمی مبیناد
|
بردار ز بستر هلاکم
|
|
وز آب دو دیده شوی پاکم
|
خون ریز به روی مشک بویم
|
|
تا غازهی تر بود به رویم
|
گل زن به جبین ز روی خویشم
|
|
کافور فشان و موی خویشم
|
چون از پی مرقدم، نهانی
|
|
پوشی به لباس آن جهانی
|
از دامن چاک یار دلسوز
|
|
یک پاره بیار و بر کفن دوز
|
تا با خود از ان مصاحب پاک
|
|
پیوند وفا برم ته خاک
|
چون نوبت آن شود که از تخت
|
|
لیلی به جنازه برنهد رخت
|
کم کن قدری رقیب ما را
|
|
و آواز ده آن غریب ما را
|
کاید چو شهان درین عروسی
|
|
لب ساز کند به فرق بوسی
|
در جلوهی من کند نظاره
|
|
وز سینه براورد حراره
|
از رخ به زمین شود زر افشان
|
|
وز گریهی تلخ شکر افشان
|