در طیران آن سیمرغ قاف قران سوی سواد ما زاغ با طاوس سدره یمد لله ظلها علینا

بودند همه ز سینه‌ی پر جویی هم ازان محیط پر در
بوبکر بغار هم قدم بود فاروق به عدل محترم بود
و آن حرف کش جریده پرداز با خازن علم بود هم راز
هر چار چو هشت باغ بودند پروانه‌ی یک چراغ بودند