یاری خواستن خسرو از قیصر و لشکر کشی او به مداین و شکست خوردن بهرام چوبینه

چو خود را در تزلزل دید بهرام به برد آن زلزله از جانش آرام
گریزان می‌شد و خسرو به دنبال رونده سرکش و جوینده قتال
مخالف گشت روزی قوت باد همه کشتی زره یک جانب افتاد
بدینسان تا رسید از جنبش تیز به انطاکیه در سر حد پرویز
خبر بر شاه رفت از معبر آب که روزی بر درامد زود بشتاب
طلبکاران روان گشتند دل شاد به سوی گنج باد آورد چون باد
ز در یا بر کشیدند آن خزینه چو لولو ز آب و باده ز ابگینه
ملک بنشست روزی خرم و شاد به بخشش گنج باد اور بگشاد
سخن گویان سخن را تازه کردند ثناها را بلند آوازه کردند
فراوان ریخت از لولوی منشور به دامان بزرگ امید و شاپور
نوا سازی که بودش بار بد نام نوائی ساخت آن روز آبگین فام
نهاد از زخمه چو نبرزد تمامش نوای گنج باد آورد نامش
چو در مجلس نوازش کردش از عود براورد از دماغ عاشقان دود