باش به کامم که به کام توام | زنده و نازنده به نام توام |
□
حکمت و حکمش که ندارد زوال | هم ز خلل خالی و هم از خیال | |
بر در تو آمدهام شرمسار | از شر من در گذر و در گزار |
□
اشتر پویندهی پولاد پای | کوه نما از تن کوهان نمای |
□
ابر شده کوه بلند از شکوه | برق شده بر سر او تیغ کوه |
□
آب معانی ز دلم زاد زود | آتش طبعم به قلم داد دود |