جوهری شام به سودا گری | کرده گهر پیش کش مشتری | |
چرخ یکی حلقهی انگشترین | بر سر یک حلقه هزاران نگین |
□
با همه چون سایه شده هم نشست | یک تن و هر جا که بجوئیش هست | |
گرم شود بر همه بی هیچ کین | پس ز حیا در رود اندر زمین |
جوهری شام به سودا گری | کرده گهر پیش کش مشتری | |
چرخ یکی حلقهی انگشترین | بر سر یک حلقه هزاران نگین |
با همه چون سایه شده هم نشست | یک تن و هر جا که بجوئیش هست | |
گرم شود بر همه بی هیچ کین | پس ز حیا در رود اندر زمین |