بیره تنبول که صد برگ بست
|
|
چون گل صد برگ بیامد بدست
|
نادره برگی چو گل بوستان
|
|
خوبترین نعمت هندوستان
|
تیز چو گوش فرس تیزخیز
|
|
صورت و معنی به صفت هر دو تیز
|
تیزی ازو یافته گوش دگر
|
|
داد بهر گوش ز تیزی خبر
|
پر رگ و در رگ نه نشانی ز خون
|
|
لیک هم از رگ دودش خون برون
|
طرفه نباتی مکه چو شد در دهن
|
|
خونش چو حیوان بدر آید ز تن
|
خوردن آن بوئی دهن کم کند
|
|
سستی دندان همه محکم کند
|
سیر خورد گرسنه در دم شود
|
|
گرسنه را گرسنگی کم شود
|
از در تعظیم فتاده به هند
|
|
صد در تعظیم گشاده به سند
|
سرخی رویش ز سه خدمتگرش
|
|
چونه و فوفل شده رنگ آورش
|
طرفه که با این سه شریکش به پس
|
|
مرتبه و نام همون راست بس
|
گر چه که آبش به نوی هست بیش
|
|
کهنه شود بیش کند آب خویش
|
گر چه که از آب شود زرد رو
|
|
لیک ز زردیش بود آبرو
|
برگ که باشد به درختان فراخ
|
|
زود شود خشک چو افتد ز شاخ
|
برگ عجب بین که گسسته ز بر
|
|
وز پس شش ماه بود تازه تر
|
حرمتش از پیشگه و پائگاه
|
|
هم به گدا محترم و هم به شاه
|