در صفت باران موسمی هند

نغزک ا خوش نغز کن بوستان نغزترین میوه هندوستان
میوه به باغ ار ز یکی ده بود پخته شود خوردنش آنگه بود
میوه نغزک هم از آغاز بر گشته نبات زمین از شیره تر
ابر در افشان شه‌ی دریا نوال ابرش خود راند بدار الجلال
آب فراخی همه را تا به گنگ و آمده لشکر همه از آب تنگ
لشکر انبوه چو دریا بجوش سیل ز جنبیدن آن در خروش
بود سراسر زمین از آب پر هم ز هوا سوخته میشد شتر
گر چه که بود آب روان تا شکم اسپ نکرد آتش خود هیچ کم
پای ستوران به زمین در شده گاو زمین را سم‌شان سر شده
خیمه لشکر همه بر روی آب راست چو دریا که برارد حباب