در کمر سنگ میان دو کوه | آب گهر صفوة و دریا شکوه | |
ساخته سلطان سکندر صفات | در سد کوه ، آیینه ز آب حیات | |
شهر گر از وی نبود آب کش | کس نخورد، در همه شهر ، آب خوش | |
در نخورد آب وی اندر زمین | کی به زمین در خورد آبی چنین | |
نیم فلک هست به زیر زمین | چون تهش نیست زمین آن ببین | |
حوض نه گویم که حبابی ز نور | نور ، کزو دیدهی بد باد دور ! |