ملاقات پدر و پسر لحظه‌ی قران السعدین

خود به نعال آمد و بر بست دست ماند ازان کار عجب هر که هست
داشت درین زیر خیالی نهان آگهی ای داد بکار آگهان
گر چه پدر بر سر تختش کشید شست و فرود آمد و پیشش دوید
چون خلفان شرط وفا می‌نمود خواهش عذری به سزا می‌نمود
دولتیان هر طرفی بسته صف کرده طبقهای جواهر به کف
لعل و زبر جد که در آویختند بر دو سرافراز همی ریختند