ای سر از آئین وفا تافته ! | وز تو دلم تافتگی یافته ! | |
گر چه به غیبت شدئی کینه توز | رنجه چهداری به حضورم هنوز | |
با چو منی ، دور کن از سر منی | چون به صفت من توام و تو منی | |
گر کمر کینه کنی استوار | پیش تو بیش از تو درایم به کار | |
ور به مدارا کشد این گفت و گوی | نیز نتابم ز وفای تو روی | |
لیک بشرطی که درین رای من | جای پدر گیرم و تو جای من |