اشعار حاوی و قایع تاریخی از قران السعدین (حاوی مجمل کتاب ) مجموع عنوان‌های فصول مثنوی و قران السعدین که ضمنا فهرست مندرجات کتاب میباشد نیز بذات خود یک قصیده‌ی مستقل میشود و آنرا در اینجا میریم :

صفت بیره‌ی تنبول که نزد همه خلق به ازان نیست نباتی به همه هندوستان
صفت نغمه گری‌های زنان مطرب که بسی لحن کند زهره چو گیرند الحان
صفت تاج مکلل که پسر یافت زشاه آن پسر کز سرکس تاج ستد از خاقان
صفت تخت که همچون فلک ثابته بود واز شه شرق به خورشید شرف داد مکان
صفت پیل که شه داد به فرزند عزیز که شد از جنبش او کوه چو دریا لرزان
صفت صبح و کلاه سیاه و چتر سپید رفتن شه به پدر روز و شب نور افشان
صفت چشمه‌ی خورشید به دریای سپهر که کند پرتو او ماه سما را تابان
شب دیگر ز پی عیش ملاقات دو شاه وز پدر دادن پند و ز پسر گوش بران
در وداع دو گرامی که پدر را در اشک مردم دیده همی‌رفت زچشم گریان
صفت موسم باران و بره رفتن شاه جانب شهر شدن از لب «گهگهر» بکران
سخن از وصف قلم، آنکه بلوح محفوظ هست اول صفتش «ما خلق‌الله » بخوان
صفت محبره کا و گر چه سیاه دارد دل آن سیاهی دلش مایه‌ی علم است و بیان
صفت کاغذ سیمین که پی دود قلم سیم سوزی شود و نقش برارد بریان
ذکر باز آمدن شاه بدو لتگه‌ی شهر همچو بر جیس به قوس و قمر اندر سرطان
سخن از ختم کتاب و بخطا خواهش عذر که بجویند خطارا بدرستی برهان
صفت خاتمه و قطع تعلق کردن از پی اختره‌ی صحبت ارباب جهان
شد سخن ختم قبولی که خدایش داده ست تا ابد باقی او باد مبادش پایان