اشعار حاوی و قایع تاریخی از قران السعدین (حاوی مجمل کتاب ) مجموع عنوان‌های فصول مثنوی و قران السعدین که ضمنا فهرست مندرجات کتاب میباشد نیز بذات خود یک قصیده‌ی مستقل میشود و آنرا در اینجا میریم :

اتصال مو و خورشید و قران سعدین چرخ گر دانست بگرد سرایشان گردان
صفت کشتی و در یابسیان کشتی موج دریای که رفته زکران تا به کران
ذکر در اسپ فرستادن سلطان به پدر هم بران گونه که در باغ وزد باد وزان
وصف اسپان که ز سرعت به خروج و به دخول نتوان خارج شان گفت نه داخل چون جان
صفت آن شب با قدر که تا مطلع فجر نزد آن روح ملک برد سلام یزدان
صفت شمع که چون بر سرش آید مقراض در زمان چاک زند پرده‌ی ظلمت زمیان
صفت نور چراغی که اگر پرتو او نبود دردل شب کور بود پیر و جوان
صفت سیر بر وج و روشن منزلها که همه کار گزار فلک‌اند، از دوران
صفت اختر و آن طالع وو قت مسعود که گرفتند دو مسعود به یک برج قران
صفت باده که بینی چو خط بغدادش بی سوادیش بخوان نسخه‌ی آب حیوان
وصف قرا به که بهر حرم دختر رز شیشه خانه است ببالای سرش روشندان
سخن از وصف صراحی که گر آن نازک را درگلو دست زنی ، خونش براید ز دهان
سخن از وصف پیاله که ز بس جنبش خون خون قرا به سوی اوست همه وقت گشان
صفت ساقی رعنا که کندمستان را به یک آمد شد خود، بی هش ومست و غلطان
صفت چنگ کی بی موست تن یکسانش موی ساق دگرش تا به زمین آویزان
صفت کاس رباب و بسرش کفچه‌ی دست که دران کاسه‌ی خالی ست نعم چند الوان
صفت نای که هر لحظه زدم دادن او کله‌ی مطرب بر باد شور چون انبان
صفت دف که در و دست کسان کوبد پای صحن کژ داشته و کوبش پابین بچه سان
صفت پرده و آن پرده نشینان شگرف که بهر دست نمایند هزاران دستان
صفت مائده خاص که از خوان بهشت چاشنی داد بهر کام و زبان لذت آن