اشعار حاوی و قایع تاریخی از قران السعدین (حاوی مجمل کتاب ) مجموع عنوان‌های فصول مثنوی و قران السعدین که ضمنا فهرست مندرجات کتاب میباشد نیز بذات خود یک قصیده‌ی مستقل میشود و آنرا در اینجا میریم :

صفت چتر که سبزست ز سرسبزی شاه برگ نیلوفری اندر سر دریای روان
صفت چتر که گل گز شده از گل گز او بر سرشاه ز گل سایه کند تابستان
وصف در باش که نزدیک شد از هیبت شاه گنگ ماندست زحیرت نکند کار زبان
صفت تیغ که با خصم نیامش گوید که زبهر تو فرو چند برم آب دهان
صفت چرخ کمائی که به بازوی شه است نیم چرخ ست که او نام نهاده ست کمان
صفت تیر که بارانش به غایت سخت ست سخت بارانی در تیرمه و درنیسان
صفت رایت لعل و سیه‌اندر سر شاه گشته خورشید میان شفق و شام نهان
عزم سلطان به سوی هند به پایان بهار راندن از شهر چو انبوهی گل از بستان
ذکر باز آمدن قلب شه از قتل مغل همچو گرگان ز رمه یا علمی از برخان
نامزد گشتن لشکر بیزک سوی «او د ه» صد سرافراز و ملک «باربک» اندر سرشان
صفت موسم گرما و بره رفتن شاه ابر بالای سرو باد به دنبال دوان
صفت خربزه کر پردلی آنجا که بود تیغ و طشتیش مهیا بسرآید غلطان
ذکر پیغام پدر سوی جگر گوشه خویش سوی یاقوت روان گشتن خونابه‌ی کان
گفتن شاه جهان، پاسخ پیغام پدر قصه یوسف گم گشته به پیر کنعنان
باز پیغام پدر بر پسر خود که برزم پیل خویش از می خون مست کند در میدان
باز پاسخ ز پسر سوی پدر کاسپ مرا پیل بندست دو الی که بپیچد به عنان
باز پیغام پدرجانب فرزند عزیز ماجرای که زخون بود دلش را به میان
باز از شاه جهان پاسخ پیغام پدر شربت آب حیات از پی‌سوز هجران
از پدر آمدن شاه جهان کیکاووس بر برادر ، چو گل نو ببر سرو روان
رفتن شا کیومرث و به تو زک عارض برشه شرق بی‌کجا عرض این جوهر آن