سر در خمار شب به کنار که بوده‌ای ؟

سر در خمار شب به کنار که بوده‌ای ؟ لبها فگار همدم و یار که بوده‌ای ؟
سنبل به تاب رفته و نرگس به خواب ناز شب تا به روز باده گسار که بوده‌ای ؟
شمع مراد من نشدی یک شبی تمام ماه تمام در شب تار که بوده‌ای ؟
با چشم آهو! نه که شیران کندشکار ای آهوی رمیده شکار که بوده‌ای ؟
سروت هنوز هست در آغوش خواستن ای سرو نیم رسته به پای که بوده‌ای ؟
کارت چنین که پرده‌ی دلها دریدن است امشب به پرده محرم کار که بوده‌ای ؟
ما را ز اشک صد جگر پاره در کنار تو پاره‌ی جگر به کنار که بوده‌ای ؟
بر ریش خسروت نمکی هم دریغ بود مرهم رسان جان فگار که بوده‌ای

ماییم رخنه کرده دل از بهر نیکوان مسجد خواب کرده و بت‌خانه ساخته