عاشق و دیوانهام سلسله یار کو | سینه زهجران بسوخت شربت دیدار کو | |
گر چه گلستان خوش است ور چه چمن دلکشست | آن همه دیدم ولی آن گل رخسار کو | |
نالهی هر عاشق از دل افگار خویش | از من مسکین مپرس کان دل افگار کو |
□
شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف | کافتد بخاک سایهی سر و بلند تو |
□
روزی که ذره ذره شود استخوان من | باشد هنوز در دل تنگم هوای تو |
□
گل کیست تا به پات رسد یا مرا بکش | یا پا برهنه بر گل و بر یاسمین مرو | |
بر نازکان باغ ببخشای و لطف کن | زینسان به ناز در چمن ای نازنین مرو | |
چون کنی وعده باز گویی کی ؟ | من به صد جان غلام آن کی تو |
□
ای دوست سر زلفت در سینهی من بگشا | ز نجیرنه این در را سرهاست درین خانه |