ای بوده در قفای تو دایم دعای من | بیگانگی مکن که شدی آشنای من | |
دست از جفا بدار و گرنه دعا کنم | تا دادمن ز تو بستاند خدای من | |
گر من دعاکنم به سحرگاه وای تو | گر دست من نگیری صد بار وای من | |
تو از برای عشقی وعشق از برای تو | من از برای دردم و درد از برای من |
□
جانان مده اگر دو جهانت دهند ازانک | یوسف به من یزید نشاید فروختن |