امروز باز شکل دگر گشت یار من | یادی نکرد از من و از روزگار من | |
صدره فتاده بر ره خویشم بدید وهیچ | رحمت نکرد بر دل امیدوار من | |
مردم در انتظار کناری وی و بخت بد | ننهاد آرزوی من اندر کنار من | |
ایزد کجات بهر هلاک من آفرید | ای آفت دل من وآشوب کار من | |
دشمن بدیدگریهی خسرو دلش بسوخت | هرگز نگفتیش بس ای دوستدار من |