جان من از بی‌دلان آخر گهی یادی بکن

جان من از بی‌دلان آخر گهی یادی بکن ور به انصافی نمی‌ارزیم بیدادی بکن
شادمانیهاست از حسن و جوانی درسرت شکر آنرا یک نظر در حال نا شادی بکن
هر شبی ماییم و تنهایی و زندان فراق گر توانی از فرامش گشتگان یادی بکن

آینه گر روی تست آه دل ای آه دل علت اگر عشق تست وای من ای وای من

گفتی که ناله‌ی تو به یار تو می‌رسد آنجا که ناله می‌رسد آنجا مرارسان
ما چون نمی‌رسیم بدان آرزوی دل یارب تو آرزوی دل ما به ما رسان

باآنکه در شکنجه غم بسته مانده‌ام هم باز مانده از چو تو باری نمی‌توان
ای ماه نو زحلقه به گوشان بندگیت مابنده‌ایم حلقه دران گوش در مکن