امشب سوی دوست راه گیریم | می بر رخ همچو ماه گیریم | |
دی زهد فروختیم بسیار | امروز ز می پناه گیریم | |
اقرار به می کنیم و شاهد | برخود همه را گواه گیریم |
□
آن مرغ که بود زیرکش نام | افتاده بهر دو پای در دارم |
□
گفتی دو چشم و دو لبم زینها کدام آید خوشت | خوردند اگر چه خون من هر چار می آید خوشم | |
خواهم شبی کز بوی او بیخود شوم پهلوی او | گه رونهم برروی او گه دوش بر دوش آیدم |
□
در چار سوی آرزو کاریست با رویت مرا | رو سوی من کن یک زمان تا کار خود یکسو کنم |
□
باده نوشیدن به خلوت لذتی دارد مدام | خاصه آن به ساعت که باشد نازک اندامی ندیم |
□
گر صبا آرد نسیمی از تو بر خاک رهش | جانم بر افشانم روان و منتی دارم عظیم |