دی میگذشت و سوی او دلها روان ازهر طرف | صد عاشق گم کرده دل سویش دوان از هر طرف | |
گلگون نازش زیر زین غمزه بلایی در کمین | میمرد از ان پیکان کین پیر و جوان از هر طرف | |
زنجیر دلها موی او دلال سرها خوی او | در چار سوی روی او بازار جان از هر طرف | |
در کنج غم افتاده من بریاد سرو خویشتن | زانم چه کاید درچمن سرو روان از هر طرف | |
زین پس که از خوی بدت آهنگ بیرون باشدت | سرم که چون خسرو بسی گیرد عنان از هر طرف |
□
من بدان نذرم که گر میرم به سویم بنگری | بین که چون من چند کس مرد است در بازار عشق | |
تیغ خود بگذار تا وام تو بگذارم از انک | وام معشوق است سر برگردن عیار عشق |