چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش | نوری ندادیم شبی از ماههتاب خویش | |
رویی چنان مپوش زعشاق کاهل دل | از تشنگان دریغ ندارند آب خویش | |
گر نه کباب کردن دلها شدش حلال | آن مست را بحل نکنم من کباب خویش |
چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش | نوری ندادیم شبی از ماههتاب خویش | |
رویی چنان مپوش زعشاق کاهل دل | از تشنگان دریغ ندارند آب خویش | |
گر نه کباب کردن دلها شدش حلال | آن مست را بحل نکنم من کباب خویش |